جستجوی در اين وبلاگ

۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

نور

نور

در شبی تاریک و تنها نور هدی ست
نور ایمان گر بتابد از خداست

من چه هستم تا پی ایمان روم
گر بخواهد او مرا خود رهنماست

می نخوردی ! مست نکردی ! وای تو
گر بسوزی هر چه کردی آن بجاست

تا نسوزی تو نبینی در جهان
آنچه نیست و آنچه هست و یا کجاست

شعر من گویای حق هرگز مباد
حرف حق از اولیاء باشد رواست

شعر من چون قلع و مس باشد عزیز
جمله از معصوم بگیر چو آن طلاست

آب زمزم از لبان صادق آل خداست
ور نه هر کس با کمی آبی سقاست

نی برای گفتنی ها آمدیم
صالحی گر گشته ایم راز بقاست

آرزوی در دلش ذوالحمد بداشت
کار وی گردد تمام و هو رضاست

هیچ نظری موجود نیست: