بگویم
درد خود را با که گویم ؟ من بگویم ! یا که نه؟
هر چه میدانم ز آن یارم نگویم ! ؟ یا که نه !
هرچه دانستم ز آن موی کمان از پیر خود
در جوابت گر تو خواهی من بگویم ؟ یا که نه !
در سرا پرده چه داند کس ز هرغیب و نهان
رخصتی خواهم ز آن پیرم که گویم ! یا که نه !
لفظ و معنی در دلت گر میشود از هم جدا
من چه گویم زو ؟ کلامش را بگویم ؟ یا که نه !
حکمتی را يك شبي از عارفي آموخته ام
علم من جهلي بود ! جانا بگویم ؟ یا که نه !
آنچه دانای بدآنم من ز آن جان عزيز
در عذابی بهر آنم تا بگویم ؟ یا که نه !
هر چه رازی در جهان است آن نمایانم بود
پس بگو خود از درونم تا بگویم ؟ یا که نه !
نور یارم بهر من از هر چراغی بهتر است
بی تلولو شمع من بوده ست ! بگویم ؟ یا که نه !
حرف یارش بهر ذوالحمد از عسل خوشتر بود
من به هر محفل ز آن يارم بگویم یا که نه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر